جانا

جانا

دلم هوای موهایم را کرده،حسابی...
بهر قهقه یا هق هق
چه فرقی دارد؟
اینجا دختری شانه هایش میلرزد...
meligolabi@yahoo.com

بیست و چهار.زنگ انشا

جمعه, ۱۵ آبان ۱۳۹۴، ۱۱:۳۹ ب.ظ

بیشعوری یک صفت ثابت نیست،بیشعور بودن فرق دارد !اصلا الان که دارم فکر میکنم میبینم مساله ی خیلی خیلی مهمیست ،از نظر من یک آدم هایی خیلی بیشعورند در حالی که از نظر یکسری آدمِ دیگر شاید خیلی جذاب و تو دل برُ محسوب شوند !!!از این لحاظ است که میگویم بیشعوری ثابت نیست! مساله ی دیگری که هست این است که بعضی آدم ها بیشعوریشان دست خوشان نیست،یعنی نمیفهمند با این کاری که دارند میکنند چقد بیشعور میشوند و این کارشان چقد بیشعورانه محسوب میشود ،دست خودشان نیست خُب ولی بیشعوردند دیگر ،برخی دیگر از این دسته آدم ها هستند که ببخشید ببخشید ها ولی ذاتن بیشعورند،یکسری دیگر هستن که خودشان سعی دارند بیشعور باشند!!!هر لحظه و هر ثانیه هم تلاش میکنند تا بیشتر بیشعور شوند ،شاید برایشان جذاب است!

چند مدت پیش که با یکی از دوستانم از مدرسه خارج شدیم دستش بیهوا کشیده شد ،بعد که دستش را از دست دوستش خارج کرد آمد و گفت که میخواهد بروند زنگ بزنند آتش نشانی و بنده های خدا را سر کار بگذارید،تازه پیشنهاد دادند که من هم همراهشان بروم ،یادم هست که آن لحظه لبخند زدم و پیشنهادشان را رد کردم ولی یادم هم نرفته که چقد تهِ دلم فحش نثارشان کردم ،برایشان جذاب بود و نمیدانستند چقدر در نظر من این کارشان بیشعورانه است ،حالا اگر میدانستند هم زیاد فرقی نمیکرد،خُب بیشعور بودند دیگر ،

یا اینکه یکی دیگر از دوستانم را همین حوالی به دفتر کشانده اند،آنهم سرِ قضیه مهمی !!! تهدیدشان کرده اند به گزارش کارشان به اداره آموزش و پرورش و اینها ،گفته بودند که کمترین مجازاتشان کم کردن معدل است ،میدانید چه شد؟؟خُب نمیدانید دیگر ،اگر بدانید شاید شما هم به اندازه من حرس بخورید،بعد از اینکه از دفتر مرخص شده بود پقی زده بود زیر خنده که وای چقدر جالب بود!بعدترش هم آمده بود و همه اینها را با جزئیات کامل و کلی هیجان برای منُ چن نفر دیگر طفلکی تر از من میگفت،آن هم با چه آب و تابی !چقدر با هیجان !!!!!خُب اینجور آدم ها بیشعورند دیگر ،

خودِ من !خودِمن هم گاهی وقتها خیلی بیشعور میشوم ،ژن دیوانه بودم فعال میشود،یکهویکی پیش فعال میشوم ولی حدالمکان سعی میکنم در این بیشعور بودنم آسیبی به آدمها وارد نکنم و دیوانگی و بیشعوریم را روی وسایم خالی کنم تا وقتی که ژن دیوانگیم خود به خود بخوابد،یک همچین دختر خوبی هستم من دیگر،همه اینها به کنار ،میخواهم جدی تر به این معضل مهم بپردازم ،میشود خواهش کنم...میشود خواهش کنم از آن دسته آدم هایی نباشید که خودشان میخواهد بیشعور باشند؟شاید اولش جذاب باشد ،خوب باشد،پر شوید از حس های خوب ولی بعدش سراسر میشود پشیمانی ...بعدش آنقدر حس های بد بهتان دست میدهد که بیخیال حس های خوب میشود ،بعدش دلتان میخواهد یکی بیاید و این حس های بد را از دلتان بکند و ببرد،میشود خواهش کنم سعی نکنید بیشعور باشید؟


  • ۹۴/۰۸/۱۵
  • ۱۵۲۷ نمایش
  • ملیـ ـکا