جانا

جانا

دلم هوای موهایم را کرده،حسابی...
بهر قهقه یا هق هق
چه فرقی دارد؟
اینجا دختری شانه هایش میلرزد...
meligolabi@yahoo.com

چهل و شش.یادش بخیر...پارسال همین روز

شنبه, ۲۴ بهمن ۱۳۹۴، ۱۱:۳۷ ب.ظ

اینکه در یک روز سرد زمستانی حالت خوب نباشد،اینکه لال شده باشی،اینکه خودت هم ندانی چت شده است ! اینکه از کسانی که دوستشان داری دوری کنی،اینکه دیگر ریاضی حل کردن آرامت کند،نه بسکتبال بازی کردن و نه چرخاندن توپ والیبال در دستانت...اینکه ندانی چرا سگ اخلاق شده ای،اینکه حرف نزنی،اینکه گمان کنی به ته ته تهش رسیده ای،اینکه یکی از دوستانت بگوید که امشب تست های ریاضی را تمام میکند،کسی بگوید که(من هم تمام میکنم) و تو هم بگویی:(من هم!من هم تمامش میکنم....) و بعد ترش ته دلت بگویی:(تمامش میکنم زندگیم را!) ،اینکه بوی عطرش در مشامت نپیچد،اینکه دیدنش دلت را نلرزاد،اینکه از نگاه کردن به او خودداری کنی،اینکه احساس کنی منتظر است قدم جلو بگذاری و خسته باشی از این قدم جلو گذاشتن های لعنتی،اینکه گمان کنی لحظه ای نگاهت کرده،اینکه حالت از یک زمان ها و ساعت های خاصی بهم بخورد،اینکه...اینکه تنها اتفاق خوب افتاده در یک روز سرد زمستانی که سر انگشتان دستت از سرما قرمز شده و کف پاهایت بخاطر فشار پایبنت سر بشود این باشد که مسابقه ی ریاضی ات به تعویق افتاده و تو میتوانی در آن شرکت کنی،اینکه فکرت برود سمت و سوی اینکه اصلا چرا ملیکا صدایت میکنند و هی زیر لب با خودت بگویی:ملیکا...ملیکا...و بعدنش بگویی که چه جالب!اسمم ملیکاس(!!!)اینکه یادت برود امروز ولنتاین بوده (!!!) اینکه خیلی چیزها یادت برود...اینکه بدانی در پس همه ی اینها هنوز دوستش داری...اینها،همه ی این -اینکه ها-از همه شان بیزارم.

*خدایا بت بود،بت شکن فرستادی

پر از بغضم،بغض شکن هم داری؟

  • ۹۴/۱۱/۲۴
  • ۲۴۱ نمایش
  • ملیـ ـکا