جانا

جانا

دلم هوای موهایم را کرده،حسابی...
بهر قهقه یا هق هق
چه فرقی دارد؟
اینجا دختری شانه هایش میلرزد...
meligolabi@yahoo.com

چهلُ نه.

جمعه, ۱۴ اسفند ۱۳۹۴، ۰۸:۳۴ ب.ظ

می شود بیایی یک کاری کنی؟میشود بیایی این واپسین روزهایِ آخر سال را نچزانیم؟ بیایی و این روزها صلح باشیم،به سان پارسال ،بگذار گمان کنم امسال هم هستی،میدانی...پارسال که منتظر اسِ تبریک عید او بودم تو اس دادی...امسال که منتظر اسِ تو هستم هیچکس عیدم را تبریک نخواهد گفت،من یقین دارم،همان قدری که به23:23 دقیقه،همان قدری که به 17:17 دقیقه...همان قدر یقین دارم...

من..من نمیخواهم بی اعتنایی کنم،من بی توجه نیستم،تو خوب مرا بلد بودی،خوب مرا میخواندی،بخوان!اگر حوصله ات را ذهن و احساسم سر نبرده بخوان که دوستت دارم،بخوان که بی تو تنهای تنهای تنها میشوم،بخوان که قلبم با شنیدن صدایت میکوبد،میکومد،میکوبد...

بیا و بخوان،بیا و بخوان،به سان همان متن هایی که میخواندی،همانقدر آرام...هه!راستی...میدانی چه مدت است آرامش آغوشت آرامم نکرده؟یادت هست؟...میخواهی من یادت بیاورم؟از همان روزی که از پشت بغلت کردم ،همان روزی که دستانت را به پایین جیب هایت قفل کرده بودی و من بغلت کردم،و تو چه ظالمانه محرومم کردی.......دلم برای آغوشت تنگ شده،سخت است دلت تنگ چیزی شوی و نتوانی با پیش بگذاری که مبادا بازهم رانده شوی...


بیدار میشوم ،چای میخورم و دوستت ارم.

لباس میپوشم ،از خانه بیرون میروم و دوستت دارم.

در دلم دعا دعا میکنم که امروز نبینمت و دوستت دارم.

کیفم را روی صندلی میگذارم ،خوشحال از اینکه هنوز ندیده امت و دوستت دارم.

برمیگردم،میبینمت،چشم میدزدم و دوستت دارم.

سعی میکنم تا میتوانم از آنجا دور شوم و دوستت دارم.

میفهمم که داری به من نزدیک میشوی و دوستت دارم.

مقابلم قرار میگیری سلام میکنیم ،دست میدهیم و دوستت دارم.          

بوی هر عطری را که حس میکنم برمیگردم ، دنبال تو میگردم و همچنان دوستت دارم.

مثل یک کار واجب بین تمام کارهایم دوستت دارم و این تنها تنها کاریست که با جانُ دل دوستش دارم!


  • ۹۴/۱۲/۱۴
  • ۲۶۴ نمایش
  • ملیـ ـکا