سردرگمم
۱۱
شهریور
ازم پرسید :بعد از رفتنم گریه میکنی ؟ بهش گفتم فراموش نکن برای درد های بزرگ نمیتوان گریست باید تحمل کرد وذره ذره آب شد.پرسید:وقتی برم زندگیت چقدر عوض میشه ؟گفتم بعد از رفتنت چیزی عوض نمیشه ،فقط تنهاتر میشم ،تنهای تنها،تنهای تنها
*مرتضی سرمدی
الان از همین وقت هاییست که میخواهم کلی چیز بگویم و نمیشود ،نمیدانم چگونه بگویم ،اصلا نمیدانم از چه بگویم ،نمیدانم...فقط نمیشود بگویم.
از ظهر رخت میشستم ،بادست (!!!)
عمه : هنوز باهات قهره ؟
امیر: نه .سه تا بوسش کردم آشتی کردیم ...:)
[امیر نوه ی عممه ، 5 سالشه .هرچند تا بخوای بوست میکنم .آشتی میکنی؟]
+خیلی باهام فرق داری سنجاقک ،خیـــــــلی زیاد
- ۱۱ شهریور ۹۴ ، ۱۹:۵۴
- ۲۴۳ نمایش