هفده.تو بگو
شنبه, ۲۵ مهر ۱۳۹۴، ۰۲:۴۵ ب.ظ
هرچه میخواهد دل تنگت بگو
از بدی هایی که من کردم بگو
تو بگو من نشینم تا سحر گوشش دهم
هرچه کردم از بدی خوبی بگو
مینشستم بر سره بالین تو
التماست را کرده بودم تو بگو
وقتی رفتی بغض من ترکیده بود
از برایت خون گریه کردم تو بگو
دست من در دست تو بودش ولی ...
دست تو بودش ز دست دیگری این را بگو
من بدی بسیار کرده ام راست گفته ای
دوست داشتن جرم من بود آری بگو
*میلاد جان محمدی
- ۹۴/۰۷/۲۵
- ۱۹۶ نمایش