پنجاهُ پنج.جمعه دستش بند است...
جمعه, ۶ فروردين ۱۳۹۵، ۰۱:۴۰ ب.ظ
من شکوفایی گلهای امیدم را در رؤیاها می بینم
و ندایی که به من می گوید :
” گر چه شب تاریک است ، دل قوی دار ، سحر نزدیک است “
دل من در دل شب
خواب پروانه شدن می بیند
مهر صبحدمان داس به دست
خرمن خواب مرا می چیند
آسمانها آبی
پر مرغان صداقت آبی ست
دیده در اینه ی صبح تو را می بیند
از گریبان تو صبح صادق
می گشاید پر و بال
تو گل سرخ منی ، تو گل
یاسمنی
تو چنان شبنم پاک سحری
نه ! از آن پاکتری..
تو بهاری ؟ نه
..
بهاران از توست
از تو می گیرد وام
هر بهار اینهمه زیبایی را !
هوس باغ و بهارانم نیست ..
ای بهین باغ و بهارانم تو !
*حمید مصدق
- ۹۵/۰۱/۰۶
- ۳۴۱ نمایش